حسین (ع) ققنوس داستانها
هر که از این سفره قسمت ندارد .... گداییست کاهل بزاعت ندارد.....
در شاه باز است و بنده نواز است ...... نیازی به ارسال دعوت ندارد....
کریمان عالم گدای حسینند ..... حسین ار کرم کرد منت ندارد....
چند سال پیش موقع گوش کردن به یه نوحه از حاج محمود کریمی در انتهاش این دکلمه رو خوند و دلم پر کشید و رفت . موسوی گرمارودی راست می گفت که پایان سخن پایان من است .. ای حسین تو انتها نداری . خیلی سخته که کلی حرف برای زدن داشته باشی اما همه ش کوچیک باشه . می شه ساعتها درباره حضرت حسین گفت و گفت اما باز هیچ نگفت . او که به قول شهید آوینی چشمه خورشید بود انقدر خورشید تولید کرد که نورانیتشان تمام چشمها را کور کرد. من ماندم و قلمم و بینهایت حرف که وقتی به تک تک جملاتش فکر می کنم بزرگی او و کوچکی خودم را با تمام وجود حس می کنم . ای حسین انگار تو برای همیشه تاریخ کشتی نوح شدی و خدا داستان نوح را آیینه ای از تجلی تو در زمین قرار داد که آنانی که با تو در درون کشتیت ماندند به معراج رسیدند و ما فربه شدگان در گل مانده در اقیانوس باریدنهای هزار رنگ دنیا غرق شدیم . و ای چشمه خورشید ، روشنایی تو برای رفتن لازم است که ما کور شدگان شاید لایقش نباشیم. تو ققنوس داستانهایی هستی که خود سوختی تا دیگران نسوزند و دوباره زنده شدی تا ماندنت در دلها اتصال میان آدمها و خداوند گردد